سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قالب وبلاگ

شادیهای کوچک یک خانه
 

دیدار آقایم با دانشجویان. چقدر دوست داشتنی ترند در این جمع های دانشجویی. یاد سال 82 به خیر.

من: یعنی بعد امام زمان، بزرگتر از آقا هست؟

بابا: نمی دانم. (می دانم که می داند!)

علی: چی؟

حرفم را تکرار می کنم و بعد می گویم: منظورم بزرگتر نیست ها!

علی لبخندی می زند و می گوید: می دونم یعنی قوی تر...

*****

علی: این دو تا نگهبان کنار آقا برای چی ایستادند؟

من: اینا محافظند. مواظب آقا هستند که کسی شهیدشان نکند. دشمنا خیلی دلشون می خواد آقا رو شهید کنند.

علی بعد از چند ثانیه در حالی که قاشق غذا را به دهانش می برد با حالتی متفکرانه: خدا رو شکر که هنوز آقا رو شهید نکردند!


[ سه شنبه 94/4/23 ] [ 3:19 صبح ] [ ام علی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم*****پسرک خانه ما متولد 2 اسفند 1388 است.***** نام این وبلاگ را از یک رُمان دوران نوجوانی گرفته ایم.
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 46627