• وبلاگ : شاديهاي کوچک يک خانه
  • يادداشت : بازي بطري و سنگريزه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    بنويس کتابه هم خعلي قشنگ بود...
    مامانشون رفت و اون نمکدونشون که شبيه جوجه بود... يادته :دي
    پاسخ

    سلام عزيزم.کتابشو چندبارخونده بودم.البته اين قسمت که گفتي يادم نيست.يه چيزاي ديگه اي ازش يادمه.خصوصا شخصيت خواهرش که سرد بود.